۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

بالاترین این روزها



چندروزی است که مدیران سایت بالاترین قانون جدیدی درباره ی سیاست های جدید بالاترین اتخاذ کرده است و این هم نتیجه ی حذف لینکهای مبنی بر توهین به مقدسات! است.این شما و این سایت پرمحتوا و چندصدایی و بیطرف بالاترین!!!
لطفا به بهترین لینکهای امروز توجه کنید.یعنی در این چند روز هیچ اتفاق دیگری جز پیام دادن موسوی نیفتاده است؟هیچ چیزی راجع به پناهجویان ایرانی در یونان جالب توجه و مهم نبود؟در هیچ جای دنیا هیچ اتفاق مهمی نیفتاده است؟یعنی سایت بالاترین تنها متعلق به هواداران افراطی موسوی است؟واقعا جای تاسف دارد.
به نظر من بالاترین این روزها از یک فاروم دسته چندم دوستیابی هم بی محتوا تر شده است.چرا؟خفه کردن صدای مخالفان خیلی حس خوبی دارد،نه؟همون کاری که دیکتاتوری اسلامی خیلی دوست دارد و لذت می برد.فقط متعجبم شما که اسلحه ندارید تا این حد زورگو و متحجرید چرا از دولت ایران گله دارید؟اگر قدرت دست شما باشد تک تک هرچه متفاوت اندیش است نابود خواهید کرد.
تا ما الفبای دموکراسی را یاد بگیریم دنیا هزار سال از ما فاصله خواهد گرفت.

۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

درد دلی با دشمنان کمر بسته‌ی نیک‌آهنگ‌ها

دیر وقتی است که نیک‌آهنگ کوثر تبدیل به شخصیتی جنجالی میان کاربران مجازی اینترنت شده است و عده ای سخت مشغول سیاه کردن چهره ی اجتماعی او و عده ای هم به حمایت از او (که به عقیده ی من نه خود او بلکه به عقایدش که بازتاب عقاید ونظرات خودشان نیز هست)هستند. اکثر ما مردم ایران قدرت نگه داشتن مرز میانی رو نداریم.اغلب یا به شدت موافق مسئله ای هستیم یا مخالف سرسخت.روزی چنان از کسی بت می‌سازیم که گویا خدایی که می‌گویند خالق همه ی ماست هم توانایی مقابله با بت دست‌ساز ما را ندارد و روزی چنان بر سرش فرود می اییم که انگار مسبب تمام بدبختی‌ها و سیاه‌روزی‌های ما بوده و با از میان رفتنش به همان بهشت برین وعده داده شده می‌رسیم. و عجیبتر از همه اینکه تک‌تک ما از این فقدان فرهنگی باخبریم و خوب می‌دانیم که این ضعف بزرگ ما سبب تمام مصائب ماست اما مایه‌ی حیرت است که هرگز سعی در تصحیح خودمان نداریم و تنها آینه‌ی دیگرانیم و نابینای خودمان.
به گمان من نیک‌آهنگ سعی دارد از پیش‌آمدن فاجعه ی انقلاب 57 دیگری جلوگیری کند که اگر آن‌زمان مثل امروز دنیای وسیع اطلاعات در اختیار مردم بود شاید هرگز این انقلاب پیش نمی‌آمد و ما کم‌کم راه دموکراسی رو یاد می‌گرفتیم. اگر مردم آن‌زمان از افکار هولناک و جنایتکارانه ی موجود شریری به نام خمینی آگاه بودند و کتاب ننگین رساله اش در دسترس همه ی مردم بود و مجبور بودند این اراجیف رو مطالعه! کنند من باور نمی کنم که باز هم دنباله روی او می شدند.به یاد دارم که اگر اسم خمینی را بدون امام می‌بردی احساس گناه گریبانت را رها نمی کرد.مردم جوانها و نوجوانهایشان را به حساب حرف این انسان نمای جانی جلوی بمب و گلوله می فرستادند و بعد از کشته شدنشان لباس سفید می‌پوشیدند و گریه نمی‌کردند که مبادا دشمن شاد شوند و نسبت به این لطف الهی بی‌مهری کرده باشند.
تا قبل از این فریدون فرخزاد به عنوان یک منحرف دلقک معروف بود که خیلی از مردم از آوردن نامش هم مشمئز می شدند و امروز که مردم با پوست و گوشت و جانشان درد را لمس کردند متوجه شدند چقدر این انسان شریف، وطن‌پرست و آزاداندیش بود و جانش را پای شرفش گذاشت و همانطور که خودش گفته بود " من برای تو می رقصم اما به وقتش سینه م رو هم سپر گلوله می کنم" غرق در خون شد اما با سری افراشته خوابید.
قصد من مقایسه ی نیک‌اهنگ با بزرگمردی مثل او نیست.چیزی که می خواهم بگویم این است که اعمال خامنه ای، احمدی نژاد، جنتی و... برای همه عریان شده است و غیر از این تمام مخالفان درباره‌ی آنها می نویسند. اما موسوی و کروبی که بهانه ای برای حذف احمدی نژاد بودند امروز قهرمان ملی شدند و عده ای می‌خواهند خمینی دیگری برای خودشان بسازند و اورا پرستش کنند و دیگران را نیز وادار به اطاعت کنند.درست مثل اوایل انقلاب که هر کسی در هر برحه از زمان خواست حرفی بزند علم دشمن دشمن را بنا کردند و با طولانی کردن جنگ صدای همه ی مخالفان را خاموش کردند حالا دوباره می خواهند همان بازی را اجرا کنند که ساکت!الان وقت حرف زدن نیست.پس کی وقتش است؟تا کی ما باید از یک سوراخ گزیده شویم؟چرا در میهمانی حکومتی خوش رقصی می کنید؟نیک آهنگ هم یکی مثل ماست.فقط نقاشی می کشد و مطلب می نویسد اما یک شهروند معمولی است و فکر نمی کنم به اندازه ی آقایون موظف به پاسخگویی جنایات سال 67 باشد.او همانقدر مسئول است که تک‌تک پدر مادرهای ما.تمام کسانی که این همه سال سرکوب شدند و دم بر نیاوردند.همه ی کسانی که31 سال پیش رای آری در صندوق آرای جمهوری اسلامی انداختند.همانهایی که 13 سال پیش فریب خاتمی را خوردند و فکر کردند می‌توان در لجنزار نظام فاسد گل ارکیده پرورش بدهند.
اگر من امروز از نیک‌اهنگ و قلمش دفاع می کنم چون فریاد در گلو خفته ی من را بازگو می کند. موسوی و کروبی همان شاخ و برگهای درخت نظام هستند که روزی دلیل زنده ماندن این نهال بودند و امروز برای قدرت گرفتن ریشه باید هرس شوند.بودن یا نبودنش برای ما که این بار سنگین را به دوش می کشیم تفاوت چندانی ندارند اما برای نظام حکم رویش دوباره دارند.سی سال گذشت و هنوز متوجه نشدید که این حکومت خیلی ترفندهای کثیف دارد تا زنده بماند.
از انتخابات آخر ایران یک سال و اندی گذشت و با این همه هزینه که دادیم چه بدست آوردیم؟مادر سهراب و ندا چه موفقیتی به دست آوردند که باید سپاسگزار موسوی و کروبی باشند؟می گوئید دنیا ایرن را با جنبش سبز شناخت.این چه شناختی است که اینگونه عرصه را به مردم ایران تنگ کرده اند؟احمدی نژاد که حتی صندلی های حاضر در کنفرانس هم تاب شنیدن اراجیش را ندارند آزاد و راحت به هرجای دنیا سفر می کند ولی آن شهروند ایرانی که مچ بند سبز بست و به خیابان رفت تا صدایش به گوش دنیا برسد برای گرفتن ویزا هزار توهین و تحقیر می شود و در اخر با یک مهر قرمز روانه ی خانه می شود.همان دنیایی که با تحریم هایش کمر مردم ایران را می شکند.همان دنیایی که در یونانش هموطنان ما را با لب دوخته بدون پشتیبانی رها کرده اند تا به حال خود بمیرند.دنیای فراموشکاری که از ندا فقط به زیبایی و جوانی از دست رفته اش نگاه می کند نه به امید زندگی ناتمامش.حتی یک قدم هم به چیزی که فکر می کردید نزدیک نشدیم و در بدبختی و فلاکت دست و پا می زنیم اما هنوز هم شمشیر زبانتان را به روی مسئولین این فجایا بستید و به هموطنانتان می تازید.هموطنی که می توانست حق این را داشته باشد که در کشور خودش در کنار خانواده ی خودش به حرفه ی مورد علاقه ی خودش مشغول باشد.